یخ شکن ها اثر تام شرایتر
یخ شکن ها اثر تام شرایتر
چه کار کنیم که مشتری اصرار کند کار را به او معرفی کنیم نوشتهی تام شرایتر، بر روشهای بازاریابی شبکهای موفق تأکید دارد
و میخواهد به شما بیاموزد که چگونه مشتری احتمالی را جذب کنید.
یخ شکنها (Ice Breakers) به مباحث پیرامون حوزهی بازاریابی و مدیریت کسب و کار میپردازد.
این کتاب دربردارندهی اولین کلمات از گفت و گوی شما با مشتری احتمالی برای معرفی محصول یا فرصت شغلی مد نظرتان است.
واژههایی که شما به عنوان یخ شکنهای خود برمیگزینید،
موجب به وجود آمدن یک کسب و کار موفق بازاریابی شبکهای یا باعث شکست شما میشوند.
اکثر بازاریابهای شبکهای کم تجربه به سختی کار میکنند،
اما به دلیل اینکه دقیقاً نمیدانند چه کلمات سنجیدهای برای صحبت با مشتری احتمالی به کار بگیرند،
نمیتوانند او را جذب کنند. این تجربهی تلخ اگر چند بار رخ دهد،
بازاریاب شبکهای تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
یخ شکن ها اثر تام شرایتر
اما اگر او با مفهوم یخ شکنها و کلمات سنجیده آشنا شود،
مشترییابی برایش کاری بسیار راحت و حتی به نوعی تفریح خواهد شد.
این کتاب دارای چندین فرمول مؤثر با مثالهای متعدد میباشد که شما با کمک آنها میتوانید مفهوم یخ شکنها را خوب یاد فراگیرید
و دیگر نگران یافتن مشتری احتمالی یا دعوت از او برای شرکت در جلسهی معرفی نشوید،
چون از این به بعد مشتری احتمالی خودش اصرار دارد که کار را به او معرفی نمایید.
تام شرایتر (Tom Schreiter) معروف به ال بزرگ، بیش از 4 دهه در بازاریابی شبکهای فعالیت دارد.
او علاوه بر گردآوری مجموعه کتابهای آموزشی، در بیش از 80 کشور دنیا سخنرانی داشته است
و شیوههای مشترییابی و صحبت با مشتری احتمالی را با تحلیل تک تک کلمات و تأثیر آنها آموزش میدهد.
یخ شکن ها اثر تام شرایتر
قسمتی از کتاب
چرا من باید جان بکنم و تو پولدار و خوشبخت باشی؟ فرض کنیم ما هر دو نتورکر هستیم.
بعد از یک جلسهی هفتگی فروش، من به رستوران دِنی میروم تا شام دیروقت بخورم.
پشت یک میز مینشینم و پیشخدمت میآید و میگوید، «چی میل دارید؟» من جواب میدهم، «اوه، یه همبرگر، یه ظرف سیبزمینی سرخکرده، یه سالاد یکنفره، یه سالاد سزار، کمی ماکارونی و پنیر، نان سیر، کیک قرهقاط، پای سیب، بستنی، مقداری کیک شکلاتی، و یه دونه نوشابهی رژیمی.» پیشخدمت غذا را میآورد.
من غذا را میخورم.
یخ شکن ها اثر تام شرایتر
راه میافتم به سمت پارکینگ که سوار ماشینم شوم و با خود میگویم، «عجب کاریه این.
هیچکس اینجا علاقهای به امتحان کردن فرصت کاری جدید نداره.
هیچکس شغل پارهوقت نمیخواد. هیچکس نمیخواد پول بده و کسبوکار جدیدی رو راه بندازه.
هیچکس نمیخواد فروشنده بشه.
همه فقط میخوان وقتی رفتن خونه تلویزیون تماشا کنن.
عجب کاریه این.» حالا شما در همان جلسهی هفتگی فروش شرکت کردهاید.
بعد از جلسه، به رستوران دِنی میروید تا شام دیروقت بخورید.
یخ شکن ها اثر تام شرایتر
شما پشت میزِ کناریِ من مینشینید، و همان پیشخدمت پیش شما میآید و میگوید، «چی میل دارید؟» شما میگویید،
«دوست داری همیشه پیشخدمت باشی یا به فکر یه فرصت کاریِ دیگهایام هستی؟» پیشخدمت چندثانیهای به فکر فرو میرود و میگوید،
«چی؟» شما تکرار میکنید، «دوست داری همیشه پیشخدمت باشی یا به فکر یه فرصت کاریِ دیگهایام هستی؟»
پیشخدمت سریع میگوید، «تا چه کاری باشه. من نمیخوام تا آخر عمرم اینجا پیشخدمتی کنم. حالا چه کاری هست؟»
برای دانلود کلیک کنید: یخ شکن ها