حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر
حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر
معرفی اجمالی کتاب حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر
حکایت دولت و فرزانگی” داستانی بکر، ساده، جذاب و آموزنده، کتابی در حدود ۱۱۰ صفحه، منتشر شده
در سال ۱۹۹۰، کتابی که به ۲۱ زبان ترجمه شد و تنها در امریکا بالغ بر صدو پنجاه هزار نسخه فروش داشت
و نام نویسندۀ کانادایی اش را بر سر زبان ها انداخت؛ کتابی که در سادگی آن می توانیم با سادگی ذهن نیمه هوشیارمان آشنا شویم،
با آن رابطه برقرار کنیم و در راه به وجود آوردن تغییرات مثبت و عظیم به کار ببندیم.
حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر
درباره نویسنده کتاب
مارک فیشر (به انگلیسی: Mark Fisher) همچنین شهرتیافته به کی-پانک (۱۱ ژوئیه ۱۹۶۸ – ۱۳ ژانویه ۲۰۱۷)
نویسنده، ناقد و نظریهپرداز فرهنگی و معلم بریتانیایی بود که در کالج ویژه گلداسمیت در دانشگاه لندن مستقر بود.
فیشر، ابتدا برای وبلاگ نویسی خود به عنوان ک-پانک در اوایل دهه ۲۰۰۰ تحسین شد
و به خاطر نوشتههای او در زمینه سیاستهای رادیکال، موسیقی و فرهنگ عامه شناخته شده بود.
نام مارک فیشر انگلیسی را نباید با مارک فیشر (به فرانسوی: Marc Fisher) نویسنده کانادایی اهل کبک که کتابهای موفقیت و روانشناسی
که بیشتر آثارش همچون “حکایت آنکه دلسرد نشد” و “حکایت دولت و فرزانگی” به زبان فارسی ترجمه شدهاست اشتباه گرفت.
حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر
خلاصه کتاب
این کتاب همانطور که از نام آن مشخص است در غالب حکایتهایی زیبا و تامل برانگیز روایت شده است.
حکایت دولت و فرزانگی، داستان جوان 32 سالهای است که از شغل فعلیاش خسته و بیزار شده است
و به دنبال راهی میگردد تا درآمد خود را افزایش دهد اما در این مسیر با مشکلاتی مواجه میشود.
او نزد عموی ثروتمندش میرود و از او پول میخواهد اما عمویش از دادن پول به او خودداری میکند
و به جای این کار جوان را به شهری دور افتاده که باغبانی سالمند به نام «آنی» در آن زندگی میکند، میفرستد.
در ادامهی داستان، جوان با پیرمردی باهوش و میلیونر آشنا میشود.
پیرمرد درسها و نکاتی را به جوان میآموزد تا او با ذهنیت یک فرد میلیونر آشنا شود.
این 15 حکایت خواندنی و آموزنده که در کتاب برای پسر جوان آماده شده است،
شامل بخشهایی مثل حكايت به حبس افتادن جوان، حكايت آموزش ايمان، حكايت آموزش تمركز بر هدف، حکایت ارزش تصویر از خود و حكايت كشف نفوذ كلام است.
حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر
در واقع نویسنده به شکل داستانی نکات مختلف روانشناسی و ثروت را با زبانی ساده و تاثیرگذار به مخاطب خود ارائه میکند.
مارک فیشر در کتاب حکایت دولت و فرزانگی به زبان ساده این مسیر را به خواننده خود نشان میدهد
که برای موفق و ثروتمند شدن اول از هرچیز باید آرزوهایت را بشناسی و بعد از طریق فرصتهای پیش رویت آنها را به هدف زندگیات تبدیل کنی.
در انتهای کتاب، چند سال از این ماجرا گذشته است و جوان داستان، با به کارگیری رهنمودهای مرد پیر حالا به یک فرد موفق و ثروتمند تبدیل شده است.
دو کتاب «راه و رسم میلیونرها» و «معبد میلیونرها» از همین نویسنده، به نوعی ادامه کتاب حکایت دولت و فرزانگی هستند.
حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر
قسمتی از کتاب
- مانند این همه مردم نباش که پیش از آنکه بیازمایند دست میکشند و باز مانند کسانی هم نباش که دست به عمل میزنند اما قبلا متقاعد شدهاند که موفق نخواهند شد.
اندیشهها و کردارهایت را هماهنگ کن. بزرگترین دارایی ما آزادی است و دولت میتواند به تو آزادی عطا کند.
برایت نیکو خواهد بود که این آزادی را بشناسی با آن خواهی دید که بسیاری از توهمات ناپدید میشوند
و در آخر جوان نامهای از دولتمند دریافت میکند که در آن همه کتابهایش را به او بخشیده تا از آنها بهرهور شود
و تاکید کرد که به تله اعتماد به هر آنچه کتابها میگویند نیفت. آن زمان است که جوان با خبر میشود که پیرمرد مرده است
او با خود عهد کرد که تمام تعالیم دولتمند آنی را به بهترین شکل به همه برساند.
حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر
- «زندگی می خواهد بداند شما دقیقا چه انتظاری از آن دارید. اگر چیزی نخواهید، چیزی هم بدست نمی آورید.»
«همۀ اندیشمندان عاقل در طول سال ها گفته اند که بزرگترین محدودیت ها همانی است که خود انسان به خود تحمیل می کند و از این رو بزرگترین مانع موفقیت مانع ذهنی است.»
«راز هر هدفی آن است که هم باید جاه طلبانه باشد، هم قابل دسترس. اما فراموش نکن اکثر مردم خیلی محافظه کارند.
آن ها از انفجار محدودیت های ذهنی خود می ترسند.
آن ها محدودیت های ذهن خود را به نوعی عادت تبدیل کرده اند.
عادت کرده اند که زندگی فقط همین است و از رویا می ترسند.»
«هر کدام از ما به شیوۀ خودمان و در کار خودمان می توانیم نابغه باشیم، حتی اگر جامعه ما را نابغه نداند.
نبوغ یعنی به انجام رساندن آنچه از آن لذت می برید.»